پرستار آینده

said to no one

پرستار آینده

said to no one

منتظر هیچ دستی در هیچ کجای دنیا نباش

اشک هایت را با دستهای خودت پاک کن .. که همه رهگذرند .!

اتفاق خوب ...

تنهــــا اتفاق خوب این روزهـــای من
تویـــی
که باید بیفتـــی
و
نمی افتـــی...

نقاب

نقاب گذاشتن را از تو یاد گرفتم
تو نقاب آدم هاى عاشق را مى گذاشتى
ومن حالا
بدون تو
نقاب آدم هاى شاد و بى غصه را مى گذارم...

چه کسی...
برای عشقبازی ما..
شعر اتــل متــــل خواند..
که پایت را..
به این راحتــــی از زندگیــم..
وَرچیــــیدی .

خدایا....

خــــــــــــــدایا .... خسته ام..
هرچه فکر میکنم هیچ پناهی جز تو ندارم..
نمیدانم..
به گمانم صــــــــــــــــــــــدایم را نمی شنوی..
اگر می شنیدی تو هم به گریه می افتادی..
و خودت می آمدی ومرا در آغوش می گرفتی.