گریه شاید زبان ضعف باشد ... شاید خیلی کودکانه شاید بی غرور... ...
اما هر وقت گونه هایم خیس می شود می فهمم نه ضعیفم !!! نه یک کودکم !!! بلکه پر از احساسم
دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم ...
نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم ...
برای اینکه اصلآ نگذارم بیایند...
پیرمردی 92 ساله که سر و وضع مرتبی داشت در حال انتقال به خانه سالمندان بود.
همسر 70 سالهاش به تازگی درگذشته بود و او مجبور بود خانهاش را ترک کند.
پس از چند ساعت انتظار در سرسرای خانه سالمندان، به او گفته شد که اتاقش حاضر است. پیرمرد لبخندی بر لب آورد.
همین طور که عصا زنان به طرف آسانسور میرفت، به او توضیح دادم که اتاقش خیلی کوچک است و به جای پرده، روی پنجرههایش کاغذ چسبانده شده است.
پیرمرد درست مثل بچهای که اسباببازی تازهای به او داده باشند با شوق و اشتیاق فراوان گفت: «خیلی دوستش دارم.»
به او گفتم: ولی شما هنوز اتاقتان را ندیدهاید! چند لحظه صبر کنید الآن میرسیم.
او گفت: به دیدن و ندیدن ربطی ندارد.
شادی چیزی است که من از پیش انتخاب کردهام. این که من اتاق را دوست داشته باشم یانداشته باشم به مبلمان و دکور و ... بستگی ندارد بلکه به این بستگی دارد که تصمیم بگیرم چگونه به آن نگاه کنم.
من پیش خودم تصمیم گرفتهام که اتاق را دوست داشته باشم. این تصمیمی است که هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم میگیرم.
من دو کار میتوانم بکنم. یکی این که تمام روز را در رختخواب بمانم و مشکلات قسمتهای مختلف بدنم که دیگر خوب کار نمیکنند را بشمارم، یا آن که از جا برخیزم و به خاطر آن قسمتهایی که هنوز درست کار میکنند شکرگزار باشم.
هر روز، هدیهای است که به من داده میشود و من تا وقتی که بتوانم چشمانم را باز کنم، بر روی روز جدید و تمام خاطرات خوشی که در طول زندگی داشتهام تمرکز خواهم کرد.
سن زیاد مثل یک حساب بانکی است. آنچه را که در طول زندگی ذخیره کرده باشید میتوانید بعداً برداشت کنید.
بدین خاطر، راهنمایی من به تو این است که هر چه میتوانی شادیهای زندگی را در حساب بانکی حافظهات ذخیره کنی.
از مشارکت تو در پر کردن حسابم با خاطرههای شاد و شیرین تشکر میکنم. هیچ میدانی که من هنوز هم در حال ذخیره کردن در این حساب هستم؟ ...
راهنماییهای ساده زیر را برای شاد بودن به خاطر بسپارید
1. قلبتان را از نفرت و کینه خالی کنید.
2. ذهنتان را از نگرانیها آزاد کنید.
3. ساده زندگی کنید.
4. بیشتر بخشنده باشید.
5. کمتر انتظار داشته باشید
چو بیمار از شفا سرمست گردد
طبیب از فرط شادی مست گردد
خدا شفی و این خود افتخاریست
که دستی با خدا همدست گردد
روز پزشک مبارک